به نام ندای سرزمینم ایران

سلام خدمت همگی دوستان عزیزوبزرگوار ایرانی وسلام به ندای عزیز به وبقیه شهدای راه حق و عدالت:

خیلی وقت ها پدرمادرم منو دعوا می کنن که هیچی نگو ایناخیلی زود آدم میکشن پس نه خوتو اذیت کن نه ماروکه اینا همشون سروته یه کرواسن منم جواب می دم مگه خون من از نداو خیلی های دیگه که تو این راه شهید شدن رنگی تره تا اینکه چند روز پیش که توی حرم آقا امام رضا(ع)نشسته بودم و توی آرامشی که تو اون فضا بود به کل قضایای چند وقت اخیروکلا به خیلی چیزافکر کردم ازحرف خودم خندم گرفت تازه فهمیدم اون خون من نیست که رنگیه بلکه اون خون ندا بود که از خون خیلی از ماها رنگی تربود.

میگن اسم هرکسی تقدیرشه وخیلی وقتها خدا خودش اسم بندگان مخلص خودشو مقدر می کنه!

مثل سیدمحمدخاتمی که مثل جدبزرگوارش محمد(ص) واسه ما مردم عصر خودش خیلی بزرگه و هرحرفی که زد رو ما بعد از چند ماه یا حتی چندسال می فهمیم و خیلی ها حتی هنوز هم معنای حرفی که هشت سال پیش زد و گفت آزادی بیان و فکر و اندیشه ما رو نفهمیدن و به جای فکر کردن توی یک فضای امن و آزاد فکری و علمی بنا به تبلیغ دشمنان محمد وآیین پاکش که از فهمیدن ما می ترسیدن حجاب برداشتیم!!! و یک ازادی معنوی را با یک آزادی پوچ دنیای عوض کردیم ولی محمد باز هم مثل جدبزرگوارش یا بهتره بگم اجداد بزرگوارش هیچ وقت کوچکترین بی احترامی به دشمنانش نکرد و هیچ وقت به درشتی بادشمنانش سخن نگفت. محمد مثل جد بزرگوارش خیلی هارو اینقدر افسون سخنانش کرد که رئیس جمهور فرانسه به گفته خودش پیش پای دونفر از پله ها پایین اومد یکیش محمد نماینده و فرزند ایران بود.پادشاه عربستان هم محمد رو به خونه ی خدا بردو شال مخصوص رو برگردن نماینده ایران انداخت تا همگی سر تعظیم به سوی ایران وایرانی فرود آورند. والبته محمدبا استفاده از این نعمت سخنوری مثل جد بزرگوارش محمد امین از حیثیت و عابروی ایران وحتی اسلام یا به بیان دیگه ایران اسلامی دفاع کرد زمانی که زنان حقوقی واسه خوشون داشتند و...

قبل از اسلام کوروش نام ایران و ایرانی روسربلندنگه داشت و بعد از اسلام هم آقای سید محمد خاتمی

ودیگه مثل میرحسین موسوی که ایشون روهم می خواستن مثل جدبزرگوارشون امام حسین(ع) ازمیدون به در کنند کفار با وعده ی پول و...خواستند فکرونظرمردم را بخرند ولی این بار کوفیان هوشیار بودندولی کفار خسته نشدند وعقیل کشی رو دستور کار خوشون کردند و مثل کربلا باپرچم های سرخ خشم و جنگ بر پرچم سبزعدالت و مظلومیت حسین تاختندگرچه حسین راشهیدکردند و جشن پیروزی گرفتند ولی به تعبیر زیبای آیت الله زنجانی حسین هیچوقت مغلوب نشد بلکه مظلوم شد ومظلوم ماند.

نداهم یکی از همین بندگان عزیز خدا بود آره ندا تو انتخاب شده بودی آره تو اومده بودی که این حماسه رو بسازی و ندای میلیونها ایرونی باشی آره ندا روزی که به دنیا اومدی وآغوش گرم پدر مادرت تنها ماوای امنت بود و توی بغل بزرگ خانواده اذان توی گوشت می خوندن و تو توان کوچکترین کارهارو هم نداشتی تو ندا بودی نمی دونم شاید پدر مادرت اسمتو از میون چندتا اسم که توی قرآن گذاشته بودن انتخاب کردن شایدم از همون اول باهم سر این اسم به توافق رسیدن ولی چیزی که مسلمه اینه که اسمت از بین چند تا اسم دیگه که هرکسی دوست داشت صدات کنه انتخاب شده و اراده ای مافوق همه اونا بوده که خواسته تو ندا باشی و اون اراده خدای حکیم و قادر بوده!!!

نمی دونم اون لحظه ای که پدر مادرت برای اولین بار تورو دیدن چه آرزویی واست کردن شاید می خواستن دکتر بشی مهندس بشی یا هر چیز دیگه ای ولی چیزی که مسلمه اونا بیش از هر چیزی می خواستن تو مایه ی افتخارشون باشی تو جاودان باشی و مایه ی فخر ایران وایرانی باشی... شایددکترنشدی تا جون خیلی هارو نجات بدی شاید مهندس نشدی تا واسه خیلی ها سرپناه درست کنی و... ولی شهید شدی و خیلی هارو از خواب غفلت بیدار کردی چه افتخاری بالاتر از شهادت توراه حق وعدالت چیزی که آرزوی همه هست ولی فقط بندگان خاص خدا به این سعات می رسن...

ندا شایدتا حتی قبل ازچند هفته پیش کسی جز خانواده دوستان آشنایان نمی شناختنت ولی امروز تو نه تنهاندای چندین میلیون ایرانی بلکه ندای هر انسانی شدی که معنای اون نگاه معصومتو درک کرد...

و ای سهراب باز هم ناجوانمردانه در بهار جوانی قربانی کینه دنیا پرستان قدرت طلب که پله های ترقیشون رو روی مردار مردم بی گناه می سازند شدی... سهراب بازهم کسی به بازوان قدرتمندت نگاه نکردند و بازوبند عدالت و وطن پرستی تو رو ندیدند... هیچ کس تو چشمای معصومت نگاه نکرد ونپرسید برای چی می جنگی این بار هم حریف با نیرنگ و با سلاح های گرم برتنها سلاح تو که وجود پاک وبی ریا وتفکر وحضور سبزت بود تاخت.... اونها از بیشتر فهمیدن تو می ترسیدن ولی این بار هم نوشدارو پس از مرگ سهراب چون تو خوب فهمیده بودی و خیلی هم خوب فهماندی...

به قول دکتر شریعتی:

اگر مثل گاو بزرگ باشی میدوشنت

اگر مثل خر قوی باشی بارت میکنند

اگر مثل اسب دونده باشی سوارت میشوند

فقط از فهمیدن تو میترسند

ولی شما فهمیدین و اونا رو اونقدر ترسوندین که رازی به ریختن خون پاکتون شدن ولی شما تسلیم نشدین و در آخرین لحظات بانگاه معصومتون فهماندین و رفتین خوش به سعادتتو

آره ندا وسهراب و... شما ها رفتین تا بمونین...

عاقبت این موج سبز به ساحل می رسد

اندکی صبر سحر نزدیک است